تاکنون برای توصیف، تبیین و پیشبینی موضوعات امنیتی، نظریههای مختلفی مطرحشدهاست که با ارائه پیشفرضها و چارچوب مطالعاتی متفاوت در مورد امنیت ملی و امنیت بینالملل، افقهای تازهای را در حوزه مطالعات امنیتی به وجود آوردهاند (یزدان فام، 1386: 725).
در همین راستا، مطالعات امنیتی از دهة 1980 به این امر پرداختند که مفهوم امنیت باید در دو جهت گستردهتر شود. نخست، مفهوم امنیت صرفاً نباید به حوزه نظامی محدود شود، بلکه باید دارای معنای عامتری باشد که نهتنها بتوان آن را در عرصة نظامی به کاربست بلکه در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی نیز قابلیت کاربرد داشتهباشد. دوم، هدف مرجع «امنیت»، یعنی آنچه که باید امن بماند، نباید صرفاً برحسب کشور مفهومسازی شود، بلکه باید دربرگیرندة افراد در درون دولت و نظام بین الملل مافوق آن نیز باشد (شیهان، 1388: 6).