نوشتار حاضر به بررسی تأثیرات ارزشها و باورهایفرهنگی بر آموزشدختران در افغانستان میپردازد. علت اصلی محرومیتدختران از تحصیل در افغانستان صرفا مربوط به ناامنی و فقر نیست، بلکه احترام به قوانین و باورهایفرهنگی سختگیرانه ریشه در جوامع مربوطهاست.
1-مقدمه
آموزش دختران یکی از دستاوردهایی است که همواره توسط دولت افغانستان و موسسات مالی بینالمللی بهعنوان یک موفقیت مطرح شدهاست. درحالحاضر، بیش از یکمیلیون دختر درحالرفتن به مدارس سراسر افغانستان هستند که در زمان رژیم طالبان قادر به رفتن به مدرسه نبودند. اما هدف این است که آموزش همه دختران دور از دسترس نباشد. نسبت دانشجویانزن در برخی از مناطق افغانستان نسبت به گذشته کاهش یافتهاست. براساس آمار دولتافغانستان، حدود 3.5 میلیون کودک در افغانستان از مدرسه محرومهستند که 85 درصد آنها دختر هستند. در مقایسه با 66٪ پسراننوجوان که در افغانستان باسواد هستند، فقط 37٪ دختراننوجوان سواددارند[1]. در سال 2017، دیدهبان حقوقبشر، گزارشی 102 صفحهای در مورد دسترسی دختران بهتحصیل در افغانستان منتشرنمود. این گزارش نشان میدهد که چگونه با تشدید وضعیتامنیتی در افغانستان و متوقفشدن کمکهایمالی بینالمللی، آموزش دختران نسبت بهگذشته بدتر شدهاست. این گزارش با مصاحبه با 249 نفر در استانهای کابل، قندهار، بلخ و ننگرهار تکمیلشد و بیشتر مصاحبهشوندگان دختران بین 11 تا 18 سالهبودند که از آموزش مداوم و رفتن به مدرسه محرومبودند [1].
در افغانستان ناامنی، فقر و فقدان مدارس دخترانه و کاهش کمکهای بینالمللی برای آموزش دختران تنها چالشهای یک روی سکهاست. روی دیگر سکه، هنجارهایفرهنگی غالب سختگیرانهاست که دختران را از رفتن بهمدارس ممنوع میکند. این هنجارهایفرهنگی غافلگیرکننده عبارتند از ازدواجکودکان، عدم ارسال دختران بهمدارس،اجازهندادن اینکه دختران توسط مربیانمرد تدریس شوند،جلوگیری از رفتن دختران بهمدارس بهمنظور جلوگیری از سوء استفادهجنسی ، کلیشهجنسیتی و تبعیضخانوادگی بین دخترانوپسران و کدهای پدرسالارانه تحتسلطه [2] - [3] - [4].
از نظر فرهنگی، در افغانستان، بسیاری از خانوادههای افغان تمایلدارند که فرزندپسر را بهتر از فرزنداندختر خود مورد تعلیموتربیت قراردهند، در حالیکه فرصتهایبرابر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مانند تحصیل، مالکیت و رهبری بهنفع هر دو جنساست.
دولتافغانستان مدارس کمتری برای دختران در مقطعابتدایی و متوسطه را در مقایسه با پسران ایجاد میکند. در کمتر از نیمی از استانهای افغانستان، کمتر از 20 درصد معلمان زن هستند که خود یک مشکل عمده برای دانشآموزاندختراست. در افغانستان بسیاری از خانوادههای مذهبی و سنتی وجود دارند که اجازه نمیدهند دخترانشان توسط معلمان مرد مورد آموزش قرارگیرند، بهخصوص بهاین دلیل که دختران بالغ میشوند. علاوهبر تأثیر کمبود معلمزن در آموزشدختران، 41٪ از مدارس در افغانستان دارای ساختمانهایی نیستند که آموزشدختران را در افغانستان تضمین میکند. این مدارس که ساختمان دارند اما سرویسبهداشتی و آبتمیز ندارند و این موضوع نیز بهطور نامناسب بر آموزشدختران تأثیر میگذارد [1].
در افغانستان، اخیرا نگرانیهای زیادی ازسوی متفکران، فعالانحقوقبشر و موسسات بینالمللی که در زمینه آموزشو پرورش بر پیشرفت آهسته تحصیلدختران سخن میگویند ابراز شدهاست. با وجودیکه دولت برای بهبود آموزش دختران از طریق معرفی آموزش برایهمه و برنامهملی استراتژیک آموزشی تلاش زیادی کردهاست اما هنوز بسیاری از مطالعات نشانمیدهد که پیشرفت هنوز در زمینه آموزشدختران کماست.
محققان اجتماعی و آموزشی پیشین تحقیقات زیادی را در رابطه با آموزش دختران در افغانستان انجام دادند. آنها عمدتا بر مسائلناامنی، فقر، کمکهای بینالمللی، و تا حدی در مورد هنجارهای فرهنگی که دختران از رفتن بهمدرسه را محروم میکنند تمرکز داشتند. اما نوشتار حاضر در مورد ادامه تحقیقات قبلی در مورد آموزشدختران در افغانستان بهدنبال تحقق اهداففرهنگی غالب در افغانستان و بررسی تأثیرات این ارزشها و باورهایفرهنگی بر آموزشدختران در افغانستاناست. علت اصلی محرومیتدختران از تحصیل در افغانستان صرفا مربوط به ناامنی و فقر نیست، بلکه احترام به قوانین و باورهایفرهنگی سختگیرانه ریشه در جوامع مربوطهاست. [5] - [6].
2-سابقهتحقیق
1-2-سابقه آموزش دختران در افغانستان
از زمان تأسیس افغانستان تا زمان پادشاه اماناللهخان (1919)، زنانافغان در چهار دیواری خانه نگهداری شدند و اجازه ندادند دختران به مدارس بروند. قبل از بهدست آوردن پادشاهی توسط اماناللهخان، زنان از چشمعمومی غایب شدهاند. اما از آن زمان، وضعیت زنانافغان کمی تغییر کرده و دختران مجاز بهرفتن بهمدارس شدند. اما با توجه به مقاومت قبیلهای در برابر آموزشدختران و تسلطبرهنجارهایسختگیرانهفرهنگی در میان جوامع، آموزشدختران یکی از چالشبرانگیزترین مسائل در هر حکومتی در افغانستان از جمله زمان امانالله خان بود [7]. در افغانستان، آموزشوپرورش دختران با آغاز برنامهمدرنیزاسیون افغان آغاز شد که شامل تغییر در وضعیتزنان تحتحکومت اماناللهخان (1919-1929) بود. یکی از مهمترین تحولات در دوران اماناللهخان ، آموزشدختران و ایجاد مدارسدخترانهبود. اما متاسفانه، برنامه اصلاحات اماناللهخان بهزودی با واکنش رهبرانقبیلهای و خانوادههایسنتی مواجهشد[7].
اصلاحات او مانند رفتن زنان و دختران به مدرسه، امانالله را با یک شورشقبیلهای مواجهکرد و او را مجبور ساخت تا از سلطنتخارجشود و افغانستان را ترککند. بنابراین،در نهایت، برنامهاصلاحاتش شکستخورد. پس از سرنگونی پادشاه اماناللهخان از قدرت در سال 1929 توسط حبیباللهکلاکانی، مسئله آموزشدختران دوباره فراموششد. حبیباللهکلاکانی پس از بهدستآوردن تخت، تمام مدارسدخترانه را بسته و دخترانی که در زمان اماناللهخان بهتحصیل در ترکیه رفتهبودند، به افغانستان بازگشتند.او نهماه در افغانستان حکومتکرد و سپس توسط نادرشاه پادشاهبعدی افغانستان اعدامشد.
هنگامیکه نادرشاه قدرت را در سال 1929 بهدستآورد، هیچ برنامهاستراتژیک برای آموزش دختران نداشت، بنابراین او بهآرامی ومحتاطانه برنامههای اصلاحی اماناللهخان را شامل آموزشدختران [8] ادامهداد. با وجودیکه برخی از تغییرات در آموزشو پرورش در افغانستان مانند ایجاد دانشگاهکابل در سال 1933 در دوران تصدی او بهوجود آمد، او هیچ کار جدی و ملموس را در زمینه آموزشدختران انجام نداد. زهیرشاه، شاه بعدی افغانستان و جانشین نادرشاه همچنین بهآرامی و محتاطانه اصلاحات اماناللهخان را که شامل آموزشدختران در طول 40 سال تصدی او بود، ادامهدادند [8] - [9].در دوران زهیرشاه برای اولین بار در افغانستان دورانابتدایی برای 14 سال اجباریشد - دختران و پسران از سن 7 سالگی براساس قانوناساسیافغانستان به مدرسه میرفتند. در هماندوره، قانونآموزشو پرورش براساس قانوناساسیافغانستان طراحی شدهبود. اما زهیرشاه، مانند پادشاهان دوران قبلی خود با جوامعسنتی و قبیلهای و بزرگانمحلی در ارتباط با آموزشدختران مواجهبود.از آنجا که جوامع و خانوادهها آموزشدختران را علیه عقایدمذهبی وهنجارهایفرهنگی خود در نظر میگرفتند[10]. بنابراین، 40 سال حکومتزهیرشاه بدون تغییرات قابلتوجهی در زمینه آموزشدخترانسپریشد.
در سال 1973، زمانی که محمدداوودخان رئیسجمهور پس از کودتا علیه پسر عمویش شاهزهیر قدرت را بهدست آورد، او پنجسال برنامهتوسعه در همه زمینهها، از جمله آموزشوپرورش، را گسترشداد. در 23 اوت 1979، داوودخان به مردم گفت که دولتجمهوریاسلامی افغانستان بیسوادی را از بین میبرد و یک تغییرجدیفرهنگی در کشور ایجادمیکند. دولت آموزشابتدایی رایگان برای همه کودکان، از جمله دخترانوپسران ارائهمیدهد.دولت همچنین آموزشمتوسطه را برای توسعه جامعهعلمی آماده میکند[11]-[10].
دولتکمونیست برای اجرایبرنامههای اصلاحاتخود، یک سازمان با نام "سازماندموکراتیکزنانافغان" را ایجادکرد.فعالیتاصلی آن مبارزه با بیسوادیزنان در شهرها و روستاها بود. از آنجاییکه جوامعسنتی بودند و توسط قوانین قبیلهای و روابط و هنجارهایسختگیرانهفرهنگیحکومتمیکردند، برنامه سوادآموزیدختران جامعه با بیشترین مقاومت روستاییانمحلیمواجهبود.بسیاریاز کادرهایسوادآموزی از روستاها اخراجشدند یا توسط روستاییان کشتهشدند. رژیمهایکمونیست بهدلیل رویکردسختگیرانه خود در زمینه آموزشدختران، بامقاومتجدی بزرگانمحلی، افرادمذهبی و جوامع مواجهشدند[11].
در طول دوره اصلاحات که برای آزادسازی و آموزشزنان و دخترانافغان در سال 1919 توسط شاه اماناللهخان آغاز شد مخصوصا در زمان رژیمهایکمونیستی،افغانستان شاهد مهاجرتعظیم کسانی بودکه نمیخواستند انقلابفرهنگیاجباری را از بالا به پایین تجربهکنند. بسیاری از خانوادهها به پاکستان، ایران و سایر کشورهایاسلامی مهاجرتکردند تا از آموزشدخترانمجرد فرارکنند که برای آنها شرمآوربود. کشورهای وابسته شوروی مواجه با چنین انعطافپذیری بودند که در برخی موارد آنها را مجبور به توقف اجرای سیاستهایاصلاحی خودکردند. بهعنوان مثال، اگرچه تحصیلدختران اجباریبود، دختران و پسران در مدارس جداگانه تحصیلمیکردند[12].
در آوریل 1992،دولتکمونیست قدرت را به دولتمجاهدین انتقالداد.پس از بهدستآوردن قدرتسیاسیگروههایمجاهدین، درگیریهایمختلف در کابل و سایر استانهایافغانستان بوجودآمد.این وضعیت تأثیر زیادی بر تحصیلاتدختران داشت. درزمان حکومتمجاهدین، آموزشوپرورشمذهبی مهمتر از آموزشمدرن مورد توجهقرارگرفت و فرصتهای آموزشیبرابر برای پسران و دختران وجودنداشت. پسران بیشتر تشویق بهپیوستن به مدارسدینی شدند، در حالیکه اغلبدختران از رفتن به مدارس بهعلت ناامنی و بهطورعمده از نظر هنجارهایسنتی و فرهنگی محرومبودند. درنتیجه جنگداخلی و وضعیتامنیتی، مدارس و دانشگاه ها اغلببستهبودند؛ چراکهساختمانها آسیبدیدند.سرانجام،دولتهایمجاهد توسط گروههایطالبان، یکی از بنیادیترین گروهها در برابر آموزشدختران در افغانستان،سرنگونشدند. همانطور که دورانطالبان تاریکترین دوره برای آموزش بهطور کلی و بهویژه برای آموزشدختران درافغانستانبود[7].
هنگامیکه طالبان در سال 1996 در افغانستان قدرتسیاسیداشت، مقاومت در برابر آموزشدختران در شدیدترین سطح آن ظاهرشد[8].تحتحاکمیتطالبان در افغانستان،دختران و زنان مجاز بهرفتن به مدرسه و کار خارج از منزلنبودند. هنگامیکه گروههایطالبان در سال 1996 به کابلرسیدند، مدارسدخترانه را مسدودکردند و دستور دادند کتابهایمذهبی که توسط دولتتهیهشدهاند،جایگزین موضوعهاییشوند که توسط دولتهای قبلی بهخصوص موضوعاتعلمی تدریس شوند[13] - [14]. میتوان استدلالکرد که رژیمطالبان یکی از تاریکترین دورههای تاریخ آموزشوپرورش در افغانستانبود؛ زیرا در طول زمان طالبان تقریبا همه انواع فعالیتهایآموزشی وعلمی بهخوابزمستانی خود ادامهدادند.
بهطور خلاصه، هرچند حاکمانپیشینافغانستان بعضی اوقات با آموزشدختران مانند گروههای حبیباللهکالاکانی و طالبان مخالف بودند و گاهی اوقات مردم در برابر آموزشدختران با چالش مواجهشدند،اما اقدامات مهمی برای بهبود وضعیتزنان ودختران انجامشد. این اقدامات عبارتند از لغو شیوههای ازدواجسنتی، افزایش بلوغدختران تا 16 سال،برگزاری برنامههایآموزشی برای دختران و حقرای زنان. تا چه اندازه برنامههای فوقالذکر در مورد بهبودوضعیتزنان ودخترانافغان موفقبودهاست، مهماست که آنها را از طریقلنزهایفرهنگ نگاهکرد. تمام حاکمانپیشینافغانستان با آموزشدختران، یک چالش بزرگ مشترکداشتند، - مقاومتمردم محلی، خانوادهها و جوامع در برابر آموزشدختران. این مقاومت در هنجارهایفرهنگیسفت وسخت در میان مردم ریشهدارد.مردم برنامههای اصلاحاتدولتی را بهویژه برنامههایآموزشی برای آموزشدختران را بهعنوان حمله به هنجارها و شیوههایفرهنگی خود مورد توجهقرار دادند. بنابراین، در دوران رژیمهایکمونیستی، آنها با برنامههای آموزشی دختران مخالفت خود را حتی در کشتن کادرهایآموزشی و مدرسان نشاندادند.
2-2-رژیم پس از طالبان؛ دوره عصرجدید برای آموزشدختران در افغانستان
حکومتجدیدافغانستان تحترهبری حامدکرزی، اولین رئیسجمهورافغانستان پساز فروپاشیدولتطالبان در سال 2001، دورانجدیدی را در افغانستان آغازکرد.از آن بهبعد سازمانهایدولتی و غییردولتی که توسط اهداکنندگانبینالمللی تأمینمالی میشدند، بسیاری از مدارس، معلمان و مدرسان استخدام شده و تحصیلکرده و خانوادهها، فرزندان خود را از جمله دختران بهمدرسه فرستادند.آماردقیقی در مورد تعداد دخترانی که در این دوره به مدرسه رفتهاند، وجودندارد، اما یک توافقگسترده وجوددارد که از سال 2001 میلیونها دختر که در دوران حکومتطالبان دور از تحصیلبودند، دسترسی به آموزش پیداکردند [1] - [15] - [16]. اکنون که تقریبا چندین سال از زمانفروپاشی رژیمطالبانگذشت، وضعیت تحصیلات، بهویژه آموزشدختران، بههمان اندازه خوب نیست کهانتظار میرفت. براساس گزارشاخیر آژانستوسعهبینالمللی ایالاتمتحده، تقریبا دوسومدخترانافغان بهمدرسه نمیروند. همانطورکه وضعیتامنیتی در افغانستان بدتر میشود،پیشرفتهایی که در مورد آموزشدختران صورتگرفتهاست ممکن است منجر به عقبنشینیشود.باوجود تزریقمیلیونهادلار توسط کشورهایخارجی و دیگر موسساتمستقلبینالمللی،دولتافغانستاننمیتواند با چالشهایشایع،بهویژه هنجارهایفرهنگیسختگیرانهای که آموزشهای دختران را در افغانستان ممنوعمیکند،مبارزهکند.اغلبدختران در خانه نگهداریمیشوند و این مسائل مانع آموزش آنها میشود. میلیونها دختر در کشور وجوددارد که هرگز بهمدرسه نرفتهاند و بسیاری دیگر فقط برای مدتکوتاهی بهمدرسه رفتهاند [17].
هنگامی که موانع برای آموزشدختران در افغانستان پیش میآید،دولت و سایر نهادهای مربوطه اغلب ناامنی، را دلیلاصلی خروجدختران از مدارس ذکر میکنند. آنها بهندرت مسئله هنجارهایفرهنگی را که دختران را از تحصیل محروم میکند، لمس میکنند.پس از فقر، ازدواجزودهنگامویااجباری،چالشدومدرموردآموزشدختراندرافغانستاناست.فقدانحمایتخانواده،فقدانمعلمان زن، کمبودمدارسدخترانه، آزارواذیت و عدمپشتیبانیجامعه، مشکلاتدیگریاست که درحالحاضر دختران در افغانستاندرگیرهستند.درافغانستان، تعدادزیادی قبیلهو جوامع وجوددارد که زنان را بهعنواننگهبانانخانه میپذیرند و معتقدند که آنها مسئولیتهایی در خارج از خانهندارند.آنها خیلی اهمیتینمیدهند که دخترانشان را بهمدرسه بفرستند. برخی از جوامع در افغانستان تصور میکنند که تحصیلدختران رسواییدارد و برای توجیه دلایلشان ،به مذهب اشاره میکنند که در واقع هیچ توجیهدینی برای متوقفکردن دختران از تحصیل وجود ندارد. در میان تعدادافغانهایی که آموزشوپرورشدختران را بهعنوان تابو و ممنوعیت در نظر میگیرند، اعتقاد براین است که زنان باید فرزندان خود را پرورشدهند و در مدرسه وقت صرفنکنند.در واقع آنها این نکته را نادیده میگیرند در صورتیکه یک مادر تحصیلاتش را افزایشدهد، میتواند کودکان بهتری را پرورشدهد [18]-[1]-[19]-[14]. با این حال این و دهها اعتقادسنتی دیگر در افغانستان باعث شده است تعداد زیادی از دختران از رفتن بهمدرسه محرومشوند.
برای مبارزه با چالشهایفوقالذکر،حکومتجمهوریاسلامی افغانستان در ماه اوت 2009 قانون ممنوعیت خشونتعلیهزنان راتصویبکرد. این قانون برای اولین بار در افغانستان، ازدواجاجباری، و 19 نوع خشونت علیهزنان، از جمله تجاوز بهعنف را بهعنوانجرم در نظرگرفته و برای کسانیکه مرتکب این جرایم میشوند، مجازات در نظر میگیرد [20].اگرچه قانون رفعخشونتعلیهزنان گامیاساسی در ریشهکنی خشونتعلیهزنان و دختراناست، اما دختران بهتحصیل دسترسیندارند. بهعبارت دیگر، قانونفوق بهدختران وزنان در مبارزه با هنجارهایسنتی و ارزشهایسنتی که آنها را از تحصیل محروم میکند کمک نمیکند.
طبق قانوناساسیجمهوری سلامیافغانستانآموزشوپرورش حقهمه شهرونداناست و توسط دولت بهصورت رایگان صورتمیگیرد[21]. برای این منظور،دولت ملزم بهطراحی و اجرای برنامههایموثر برای ترویجتوزیعمتوازنآموزشوپرورش در سراسر افغانستاناست تا آموزشهای جباریمتوسطه را ارائهدهد. ایناصل،نیازبهدسترسیبهخدماتآموزشکیفیوتعادلرابرای همهشهروندانکشور،صرفنظر از شرایطفرهنگی، زبانی، قومی، جنسیتی و جسمی، تعیین میکند.ماده 44 قانوناساسیجمهوریاسلامیافغانستان در سال 2004 بهطورخاص برآموزشزنان تاکیدمیکند.با توجه بهاین اصل، دولت موظفاست برنامههای موثر برنامهریزی و اجرای برنامههایتعادلی و توسعه آموزشزنان را اجراکند. بخش دیگری از وظیفهدولت ایناستکه با تعدادی از معاهداتبینالمللی موافقتکند.این معاهدات شامل "اهدافتوسعهسوم هزاره" و "آموزش برایهمه" است. تحت دومعاهده، دولتافغانستان ملزماست همهکودکان را بهدسترسی بهآموزشابتدایی بفرستد [21].
3-2-زنان و دسترسی به آموزش
گزارش سال 2015 دولتافغانستان نشانداد که بیش از 8 میلیون کودک در مدارس ثبتنام کردهاند که 39 درصد آنها دخترانبودند. وزارتآموزشوپرورش در دسامبر 2016 اعلامکرد که 6 میلیون کودک در مدارس ثبتنامکردهاند.در آوریل 2017، یک مقام وزارتآموزشوپرورش بهدیدهبان حقوقبشر گفت که 9.3 میلیون کودک در مدارس ثبتنامکردهاند که 39 درصد آنها دخترانبودند[1].
براساسآمارها، تعداددخترانافغان که بهمدارس میروند، هرگز بیش از پنجاهدرصد نبودهاست. براساس تخمینهای یونیسف، در ماهژانویه 2016، 40درصد از دانشآموزان در افغانستان بهمدرسه نمیروند. یونیسف میافزاید: از سال 2010 تا 2011، 66 درصد از دخترانافغان در سنهای دبیرستانی که جوانتر از 12 تا 15 سالهبودند، در مقایسه با 40 درصد پسران این دوره، بهمدارس نمیرفتند.
وزارتآموزشو پرورشافغانستان میداند که در مدارس تعدادزیادی از کودکان وجودندارند، اما مسئلهکلیدی محرومیتکودکان،بهویژه دختران در مدارس،یک مسئله بسیار دشوار و پیچیده برای وزارتآموزشوپرورشاست.براساس آمار رسمی وزارتآموزشوپرورش، بیش از 17800 مدرسه در افغانستان وجوددارد.از 17800 مدرسه،بیش از 2700 مدرسهدخترانه و بیش از 6،300 مدرسهپسرانه و بیش از 8،700 مدرسهدخترانه و پسرانه (آموزشهمگانی)وجوددارد.بدخشان و بامیان دو استانهستند که تعداد مدارسدخترانه بیشتر از مدارسپسرانهاست.استان هلمند دارای 8 مدرسه دخترانهاست،قندهار 11 و زابل 13 است که سه ولایت در افغانستانهستند که در مقایسه با سایر استانها دارای مدارسدخترانه بیشتریهستند[22].
3-روشتحقیق
در افغانستان،دختران و زنان تحتتاثیر نقضحقوقبشر هستند.این محدوده از محرومیتفرهنگی، روانی، فیزیکی و جنسیتی از قدرت و فرصتهای داخل و خارج از خانوادهاست.با توجه بهاینکه نوشته حاضر برای بررسی تأثیر هنجارها و باورهایفرهنگی بر آموزشدختران در افغانستاناست.برای انجام این مطالعه،دادهها از منابعقابلاعتمادمانند یونیسف،یونسکو،گزارشهایبانکجهانی، وزارتآموزشوپرورش، وزارتتحصیلاتعالیافغانستان،گزارشاهدافتوسعههزارهافغانستان،گزارشاتمربوطبهآموزشملیافغانستان،گزارشویژهخشونتعلیهزنان، آژانسهای خبریملی در افغانستان و بسیاری دیگر از منابع استفاده شدهاست.
4-یافتههای تحقیق
1-4-ازدواجکودکان
بیش از نیمی از دخترانافغانستان قبل از رسیدن بهسن 19 سالگی ازدواج میکنند که 40 درصد آنها بین سنین 10 تا 13 سال، 32 درصد در سن 14 سالگی و 27 درصد در سن 15 سالگی هستند. سازمانملل معتقداست که هفت میلیون و 300 هزار دختر قبلاز رسیدنبه سنقانونی در سرتاسر جهان هر سال ازدواج میکنند، که 12 درصد آنها دختران افغانهستند [23]. بهگفته کمیسیونمستقلحقوقبشرافغانستان،دلایلاصلی ظهور ازدواجهایاجباری و زیر سنقانونی در افغانستان فقر،ناامنی و فرهنگاست. اما محققان معتقدند که بیسوادی دلیل اصلی ازدواج در افغانستاناست [18].بنابراین،از آنجا که دختران زود ازدواج میکنند، تحصیلات خود را ادامه نمیدهند.هنگامی که آنها در مقام پدر و مادر قرار میگیرند، دخترانشان با همان سرنوشتی که آنها روبهرو بودند مواجهمیشوند.
در کشوری که یکسوم دختران قبل از 18 سالگی ازدواج میکنند، ازدواجکودکان باعث میشود آنها از تحصیل بازبمانند. حداقل سن برای ازدواج دختران مطابق با قانوناساسی افغانستان 16 سالاست.اما درعمل، قانون کمتر اعمال میشود، بههمین دلیلاست که اکثردختران قبل از سنقانونی ازدواج میکنند. عواقب ازدواج برای کودکان بسیار زیانآوراست و منجربه محرومیت از تحصیل میشود. دیگرتلفات ناشی از ازدواج فرزند شامل خطراتجدی سلامت،ازجملهمرگومیردخترانوفرزندانآنهابهدلیل بارداریزودهنگاماست.همچنین دخترانی که ازدواج زودهنگام داشتهاند بیشتر احتمال دارد که در معرض خشونتخانگی قرارگیرند نسبتبه دخترانی که در سن بالاتری؛ ازدواج کردهاند [1].
2-4-مقاومت برای آموزشدختران توسط معلمانمرد
در افغانستان، بسیاری از خانوادهها حاضر به پذیرفتن معلمانمرد برای دخترانخود نیستند. وقتی اولین مدرسهدخترانه در کابل در اوایل قرنبیستم تاسیسشد، با کمبود معلمانزن مواجهشد،و دولت ناگزیر معلمینمرد را برای آموزش در مدارسدخترانه منصوبکرد و این هنوز مشکل آموزشدختران در افغانستاناست.با افزایش دانشآموزاندختر،دختران با مشکلات بیشتری مواجهشدند.در افغانستان، در مناطقدورافتاده هنوز هم خانوادهها با حضور معلمانمرد در مدارسدخترانه مخالفهستند.علیرغم این اعتقادسنتی،در بسیاری از مناطقافغانستان معلمانمرد در مدارسدخترانه آموزشمیدهند.اما بهطورکلی، کمبود معلمانزن، دختران را از رفتن به مدارس باز میدارد. این مشکل جدی و جدیتر میشود، وقتی دختران بزرگتر میشوند،زیرا خانوادههایسنتی در افغانستان اجازه نمیدهند که دخترانشان در حضور معلمانمرد تحصیلکنند [1] - [24].
متأسفانه مدارسکافی برای دختران در افغانستان وجودندارد.دختران دارای دو گزینههستند یا بهمدارسپسرانهکهدور از مجاورتآنهاهستند بروند و یا آموزش را ترککنند.از اینرو،برخی از خانوادهها دختران خود را از اینکه برای تحصیل بهمناطق دیگر بروند بازمیدارند. ازسویدیگر،در برخی از استانهایافغانستان بهعلت کمبودامکانات، دخترانوپسران مجاز به تحصیل در کلاسهای هماهنگشدهاند که بهدلیل سنتهایغالب و فرهنگی که در افغانستان وجوددارد، برای بسیاری از خانوادهها قابلقبولنیست. بنابراین، بسیاری از دخترانافغان در مناطقی که دولتنمیتواند کلاسهایجداگانهایبرایپسرانودخترانفراهمکند،ازمدرسهخارجمیشوندومدارس منابعآموزشیکافیمانند مدرسان،کلاسهایدرس و سایر موادپشتیبانیکننده برای آموزش ندارند و خانواده اجازه نمیدهند دخترانشان با پسرانخود در یک کلاس تحصیلکنند [25].
فقدان معلمانزن مانعبزرگی برای دختران در مدرسه در افغانستاناست. این موضوع برای خانوادهها مهمتر میشود وقتی دخترانشان بزرگتر میشوند. بیش از یکچهارم (26.4٪) افرادی که در افغانستان موردمصاحبه قرارگرفتند بیانداشتند که کمبود معلمزن مانععمده دسترسی دختران بهآموزشاست [17]. مقاومت در برابر آموزشدختران توسط آموزگارانمرد در همهی ولایاتافغانستان یکساننیست. این مشکل در مناطقی که موانعفرهنگی آموزشوپرورشدختران کاهشیافتهاست حل شدهاست. جاییکه خانوارها،مدیرانمدرسه و بزرگانجامعه از دختران حمایت میکنند تا تحصیل خود را حتی با معلمان مرد تکمیلکنند. دخترانی که تحصیلاتخود را با معلمهایزنو یا مرد میگذرانند میتوانند بهموسساتآموزشعالی واردشوند و بعد از فارغالتحصیلی بهعنوان معلم در مدارسدخترانه استخداممیشوند.ایندستاورد موجب تقویت حضورزنان در جامعه و کمرنگشدن حساسیتفرهنگی نسبت بهجلوگیری از وروددختران بهمدرسه و دانشگاهشدهاست.این آگاهیفرهنگی و عمومی باعث ایجاد یک سنتجدید میشود کهدر آن خانوادهها سعیمیکنند دخترانخود را تشویقکنند تا تحصیلاتخود را برای تبدیل شدن به معلمان برای حمایت از دیگر دختران در جوامعخود تکمیلکنند[26].
این تغییر در نگرش نسبت بهآموزشدختران در مناطقمرکزیافغانستان مانند ولایاتغزنی، بامیان و دایکندی شایعتراست. همچنین ایننگرش در مورد کمک بهدختران که مانند پسران بهمدرسه بروند در بعضی موارد در ولایتبدخشان و بعضی از استانهایشمالی توسعهیافتهاست. اما در استانهای دیگر، بهاستثنای شهرها، دختران همچنان با محدودیتهای جدیفرهنگی تحصیل میکنند. حتی باوجود امکاناتآموزشی،خانوادهها اجازه نمیدهند که دخترانشان به مدرسه بروند و خانوادههایی که دخترانشان اجازهرفتن بهمدرسهابتدایی را بدهند، اما آنها را از رفتن بهمدرسهراهنمایی منع میکنند [26].
3-4-کلیشههایجنسیتی و تبعیضفرهنگی علیهدانشآموزاندختر
کلیشهیا تفکرقالبی بهذهنیت از پیش تشکیلشده در افکارجمعی گروههایی از جامعه اشارهدارد،که ویژگیهایخاصی را بهتمام اعضاییک گروهدیگر نسبت میدهد و مانع قضاوت و شناختمنطقی افراد نسبت بهدیگران میشود. این امر سبب میگردد افراد برپایهٔ اطلاعاتی ناچیز و تصورهای کلیشهای خود که غالبا برگرفته از جامعه و یا رسانههااست، بدونآنکه شناختکافی از دیگران داشتهباشند، نسبت بهآنها قضاوت و پیشداوریکنند.و کلیشههایجنسیت (Gender stereotypes)مجموعهای از کلیشهها و باورهایمشترک فرهنگی درباره رفتار، صفاتشخصیتی و سایر ویژگیهایمردان و زناناست.کلیشهها اغلب منجر به نقض حقوقبشرو آزادیهایاساسی افراد میشوند [27] .
تبعیضفرهنگی علیهزنان شامل آن دسته از تفاوتهایرفتاریاست که بهدلیل انتظاراتکلی، نگرشها و رفتارها نسبت بهزنان وجوددارد. کلیشه در مورد نقشزنان در خانواده منجر به تقسیمکار در خانوادهها میشود که اغلب به فقر برای زنان و سطوحپایینتر تحصیلاتمنجرمیشود.کلیشههایجنسیتی مضرهستند هنگامیکه ظرفیتزنان برای ارتقای تواناییهای شخصی خود را محدود میکندکه بتوانند حرفهموردعلاقه خود رادنبالکنند و برای زندگیشان تصمیمبگیرند. بههمینترتیب، بهدلیل هنجارهایفرهنگی و جنسیتیغالب در میانخانواده ها و جوامع در افغانستان، تحصیلاتپسران در اکثر خانوادهها نسبت به آموزشدختران اهمیتبیشتریدارد، یا آموزشدختران بهطورکلی موردتوجهنیست یا تنها برای یکدورهمحدود حائزاهمیتاست [17].زنان در افغانستان بهدلیل اعتقاداتحاکم بر پدرسالاریازدورانکودکی،حتیقبلاز تولد،مورد تبعیضهستند. بخشی از دلیلاینکه دخترانافغان درمعرضتبعیضجنسیتیجدیهستند، مربوطبه هنجارهایفرهنگی تبعیضآمیز میانجوامع در افغانستاناست. آنها با تبعیضمتولد میشوند و با تبعیض میمیرند. عدمآگاهیعمومی از استانداردهایحقوقبشر، سطح پایینسواد، فقر، سنتهاینادرست، فقدانقوانینی که از حضور و مشارکتزنان در جامعه حمایتمیکند، یکی از عواملیاست که باعثافزایش تبعیضمیشود و در نتیجه زنان را از حقوقخود محروممیکند [28].بهطورکلی در یک کشورسنتی مانند افغانستان، زنانودختران از تبعیضجنسیتی رنج میبرند که عمدتا در هنجارهایفرهنگی جوامع و کلیشههایجنسیتیمردان نسبت به زنان ریشهدارد.
4-4- آموزشدختران و کدهایپدرسالارانه تحتسلطه
دانشمندان علوماجتماعی،مردسالاری را بهعنوان قدرتمردان نسبت بهزنان تعریف میکنند. آنها استدلال میکنند که پدرسالاری بهایدئولوژی،امتیازات و سایر اصولمردان مربوط میشود تا بهتحریمکردن نقشها و عملکردزنان در جوامعبپردازند.[29] .جوامعپدرسالار آنچه را که مربوط بهویژگیهایزنانههستند نادیده میگیرند [29].
در افغانستان، بهدلیل غلبه نگرشهای پدرسالارانه در خانوادهها و جوامع، قدرتپدرسالاری همهی روابط را از طریقآموزشتنظیم میکند و به منافع جامعهپدرسالار منجر میشود. بنابراین، فرصتهایبرابر برای زنانومردان در حوزههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشیارائهنمیشود. مردان بهراحتی میتوانند پروژههای خود را در زمینههای مختلف اجراکنند، اما زنان در عرصهیمشابه با مشکلاتزیادی مواجه خواهندشد. در جامعهپدرسالاری مانند افغانستان، بهدلیل هنجارهایفرهنگی، زنان فرصتبرابر برای تحصیل وکار در خارج از خانه را ندارند. بنابراین،زنان بهحاشیه راندهمیشوند [30]. از آنجاکه آموزشوپرورش بهعنوان یک ابزارمهم در رابطه قدرت، میتواند ریشه نابرابریجنسیتی در جامعهسنتی باشد،زنان؛ قربانیاصلی این نابرابریجنسیتیهستند. افغانستان، بهوسیله ابزارفرهنگی یا برپایه اصولپدرسالارانه، دختران را از حقوقبنیادین خود مانند آموزشوپرورش محروم میکنند. چون آموزشوپرورش یک ابزار مهماست که میتواند ارزشها و هنجارهای جامعهپدرسالارانه را در بلندمدت موردسوال قراردهد، بزرگانجوامع و تصمیمگیرانخانواده (مرد) آگاهانه آموزشدختران را نادیدهمیگیرند [30].
5-نتیجهگیری
موانعفرهنگییکیازموانعاصلیرشدوگسترشآموزشدختراندرافغانستاناست.بخشبزرگیازاینهنجارهایفرهنگیازطریقفراینداجتماعیشدن،زندگیماراشکلمیدهد.دراینزمینه،یکی از مهمترین راههای توسعه و تحول در هر جامعه، بهچالشکشیدن و نادیدهگرفتنهنجارهاییاست که بهدلایلمختلف برایگروه یا طبقه پاسخگو و معنادارنیستند. بدونشکستنهنجارهایقدیمی،یکطرفه، نابرابر و ناسازگار با سبک و شرایطمدرن زندگی در جهانمعاصر، جامعهروبه مرگ و ویرانی میرود. پویایی و تحولجامعه و فرهنگمبتنی بررویکردانتقادی و چالشبرانگیز نسبتبه نظامارزش و هنجارهای آن جامعهاست. اینفرایند با فروپاشیهنجار شروع میشود و با تحول ارزشها بهپایان میرسد.
مطالعات و تحقیقات نشان میدهد که آموزشمردم میتواند نقشمهمی در تحولهنجارهایفرهنگی و ارزشهایفرهنگیسختگیرانه ایفاکند. از آنجاکه در افغانستان، اغلب دختران قربانی این هنجارهایسختگیرانهفرهنگیهستند، آموزش آنها میتواند یکی از بهترین وموثرترین راه برای از بین بردن تبعیض و نابرابریجنسیتیباشد. از آنجا که وقتی دختران آموزش و پرورش، مهارتها و تواناییهایلازم برای حضور در جامعه را دارند، میتوانند با نابرابریهایسیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی و آموزشی در جوامع زندگیخود مبارزهکنند. وزارتآموزشوپرورشافغانستان،بهعنوان یک نهادمسئول در زمینه آموزشوپرورش باید به آموزشدختران و زنان توجهجدی و برنامههایویژهایدر اینزمینه،ارائهدهد.این اقدامات مستلزم این استکه مکاتباتخاصی توسط وزارتآموزشوپرورشوسایر نهادهایمربوطهبرایمبارزهباهنجارهایفرهنگیغالبسختگیرانهکهمانعازدریافتدخترانازتحصیلمیشود،ایجادشود.آموزشدختران یکی از بهترین سرمایههاییاست که خانوادهها و جوامع خود میتوانند این کار راانجامدهند، بهعنوانمثال، دخترانتحصیلکرده، بعدها، ازدواج خواهندکرد، فرزندانسالمتری خواهندداشت، پولبیشتری کسبمیکنند که آنها را به خانوادههای خود بازگردانند همچنین نقشفعالتری را در هدایتجوامع و خانوادهها ایفا میکنند.
در مجموع، یافتههایپژوهش حاضر نشان میدهد که جلوگیری از رفتندختران بهمدرسه براساسهنجارهایفرهنگیموجود ،عاملاصلی ازدواجکودکان،خشونتعلیهزنان،تبعیضعلیهزنانودخترانونابرابریجنسیتیدرافغانستاناست.بنابراین،خانوادههایافغانبهجاینگهداشتن دختران در خانه، باید با استانداردهایفرهنگ غالب که تفسیر آنها از آموزشدختران را بر عهدهدارند،مبارزهکنند.آنها باید بهدختران خود کمککنند تا مورد آموزش قرارگیرند تا بتوانند بهدیگر دخترانی که ممکناست درآینده بههمان سرنوشتبرسند کمککنند.فرار از مشکلاتاجتماعی،مشکلاتفرهنگی،یا اقتصادی،یکراهحلمنطقینیست،بلکه روبروشدن و مبارزه با آنها میتواند بهتمام جوامع کمککند تا از سلامت و توسعهخود در جوامع محافظتکنند. بنابراین، خانوادهها باید بهدختران خود کمککنند تا تحصیلات خود را بهدست آورند و فرصتهایبرابر برای آنها مانند پسرانخود فراهمکنند.
منابع
1- Barr, H. (2017). I won’t be a doctor and one day you’ll be sick: girls’ access to education in Afghanistan (pp. 5-20). New York, NY: Human Rights Watch.
2- Burde, D., & Linden, L. L. (2013). Bringing education to Afghan girls: A randomized controlled trial of villagebased schools. American Economic Journal: Applied Economics, 5(3), 27-40.
3- Mashwani, H. U. (2017). Female education in Afghanistan: Opportunities and challenges. nternational Journal for Innovative Research in Multidisciplinary Field, 3(11), 43-49.
4- Shayan, Z. (2015). Gender inequality in education in Afghanistan: Access and barriers. Open Journal of Philosophy, 5(05), 277.
5- Afghanistan Ministry of Education. (2016). National educational strategic plan (pp.11-14). Kabul: Department of Planning and Evaluation Printing Office.
6- UNESCO. (2014). Education for all 2015 national review report: Afghanistan (pp. 3-4). New York, NY: UNESCO Publication.
7- Baiza, Y. (2013). Education in Afghanistan: Developments, influences and legacies since 1901 (pp. 40-161). New York, NY: Routledge.
8- Khwajamir, M. (2016). History and problems of education in Afghanistan. Paper presented at the SHS Web of Conferences in Jan. 2016.
9- Samady, S. R. (2001a). Modern education in Afghanistan. Prospects, 31(4), 587-602.
10- Ghobar, M. G. M. (2001). Afghanistan in the course of history (pp. 17-40). Kabul: Mohsin Publications.
11- Dupree, L. (1979). Afghanistan under the Khalq/by Louis Dupree. Afghan Digital Libraries. Retrived from http://afghandata.org:8080/xmlui/bitstream/handle/azu/3170/azu_acku_pamphlet_ds361_d87_a34_1979_w.pd f?sequence=1&isAllowed=y .
12- Samady, S. R. (2001b). Education and Afghan society in the twentieth century (pp.26-70). Paris: UNESCO Publication.
13- Ahmad, S. (2012). The Taliban and girl´s education in Pakistan and Afghanistan- with a case study of the situation in the Swat District. Lund University, MA (15) .
14- Moghadam, V. M. (1992). Patriarchy and the politics of gender in modernising societies: Iran, Pakistan and Afghanistan. International Sociology, 7(1), 35-53.
15- Jones, A. M. (2008). Afghanistan on the educational road to access and equity. Asia Pacific Journal of Education, 28(3), 277-290.
16- Sigsgaard, M. (2009). Education and fragility in Afghanistan: A situational analysis. Series: Education in Emergencies and Reconstruction, International Institute for Education Planning and UNESCO. http://unesdoc. unesco. org/images/0018/001840/184038e. pdf.
17- Jackson, A. (2011). High stakes: Girls' education in Afghanistan (pp. 5-20). Kabul: Oxfam Publication.
18- Bahgam, S., & Mukhatari, W. (2004). Study of child marriage in Afghanistan. Afghan Digital Libraries. Retrived from http://www.khubmarriage18.org/sites/default/files/84.pdf .
19- Jha, S., & Kurian, A. (2017). The two faces of Afghan women: Oppressed and exotic. In New Feminisms in South Asian Social Media, Film, and Literature (pp. 128-146): Routledge.
20- Afghanistan Ministry of Justice. (2009). Law on Elimination of Violence against Women (EVAW) (pp. 1-18). Kabul: Ministry of Justice.
21- Jirga, L. (2004). The Constitution of Afghanistan. Retrived from http://www.afghanembassy.com.pl/afg/images/pliki/TheConstitution.pdf .
22- Shayagan, A. (2018). Where are women in the state?. Etilaatroz. Retrived from https://etilaatroz.com/58290/ .
23- Serat, S. (2016). Child marriage is still challeging Afghan girls. Voice of American (VOA). Retrieved from https://www.darivoa.com/a/unfpa-afghan-girls-underage-marriage/3426949.html .
24- Samady, S. (2013). Changing profile of education in Afghanistan. Modern education in Afghanistan, 31(4), 588-602.
25- Fung, M. (2018). Where's the aid money gone? Afghan girls' struggle for education. Aljazeera English. Retrieved from https://www.aljazeera.com/indepth/features/aid-money-afghan-girls-struggle-education180606134316480.html.
26- Etilaatroz. (2018). A model for supporting girls' education. Etilaatroz. Retrieved from https://etilaatroz.com/19744/.
27- Coomaraswamy, R. (2002). Integration of the human rights of women and the gender perspective. Violence against women. Report of the Special Rapporteur on violence against women its causes and consequences Ms. Radhika Coomaraswamy submitted in accordance with Commission on Human Rights resolution 2001/49. Cultural practices in the family that are violent towards women.
28- Wimpelmann, T. (2015). One step forward and many to the side: Combating gender violence in Afghanistan, 2001–2014. Paper presented at the Women's studies international Forum.
29- Kristensen, K. T. (2016). Gender and security: Afghan rural women's participation in local conflict resolution. Norwegian University of Life Sciences, Ås,
30- Mosawi, F. (2015). Women and inequality; the roots of gender inequality in today's Afghan society. Jameabaz. Retrieved from http://jameabaz.com/?p=27545.
استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.
متون سیاستی منتشر شده در شمس، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این شبکه نیست.